تصویر هدر بخش پست‌ها

کفشدوز وبلاگ

منحرفی میزارم

عشق میراکلسی

عشق میراکلسی

| Kitana

من و ادرین نامزد کرده بودیم و ادرین من رو دعوت کرده بود به یجای خلوط رفتم اونجا ادرین گفت عزیزم باهات هرف دارم گفتم خوب ادرین گفت مرینت من گربه سیاهم باخودم گفتم میخوایم ازدواج کنیم بهت میگم ولی بعد گفتم الان بگم بهتره. 

مرینت:پس بچمونم میشه ابر قهرمان دیگه 

ادرین:چی مگه تو چی مرینت 

مرینت: نه من مرینت نیستم ینعی هستم اه نوچ بابا من دختر کفشدوزیکیم 

لپای ادرین سرخ شد اومد نزدیکم که من رو ...........

 

 

 

این وبلاگ شرت نداره فردا بقیش رو میزارم